عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه دوستان
دیشب جای همه خالی رفت بودیم طبق معمول باغ
مدت مدیدی هست که تک درخت زیر برف رفته و نمی تونیم بریم پیشش
زین باب بچه های تک درخت به خونه باغ پناه می برند و
در سرمای زمستان از گرمای محبت یکدیگر مستفیض می شوند.
دیشب هوس کردیم با دوستان در برف و بیایان قدم بزنیم ...
چون حیوان وحشی زیاد بود تصمیم گرفتیم اسلحه هامون را هم ببریم
شهرام هم اومده مرخصی..بنده خدا دوره کد خورده باید بره تهران...
ولی وقتی اینجاس خیلی خوبه، اصن جمع بچه ها را جمع میبینم صفا می کنم
اینم شهرام:
حمزه هم تو شهر خودمون مشغول خدمت سربازیه...حمزه هم دیشب پیشمون بود...
ظهر کلید ها را داد به من و گفت شما برید من بلا فاصله مرخصی میگیرم میام ..ههههه
اینم حمزه :
مجید هم که دیگه زمستونه و کار و کاسبی یه کم کساد شده..مجید هم دیشب پیشمون بود
ینی هر وقت سر تکون بدی مجید آماده اس...دمش گرم حقیقتا... ینی اگه مجید نباشه اصن فایده نداره
اینم مجید:
(عباسعلی نداریم اینجاااا)
دیشب عادل، ساقی باند تک درخت هم باهامون بود ولی عکسشا الان ندارم
دمش گرم وقتی میریم بیرون دیگه دغدغه آب و چایی و این چیزا را نداریم..کارش درسته..نباشه اصن لنگ میمونیم والاا
دیگه عادت کردیم که چایی از دست عادل بگیریم..از دست کسی دیگه اصن یه جوریه...
اینم یه عکس مشترک از عادل و حمزه و مجید...
خب فعلا از خدمتتون خدافظی می کنم تا فرصت دیگه..
داعمون کنید دوستان
ممنون که وقتتون را به ما تک درختی ها دادید...
قول میدم مطالب بعدیمون کوتاه تر باشه..