سلام بچه ها ما اومدیم.
از اونجایی که دل تنگی و دپرسی به باند تک درخت نمیاد اومدم بچه ها را با زنده کردن خاطرات شادکنم
آخه میگن ذکر العیش، نصف العیش
هرچی گفتم به بچه ها بابا این عکسای ما کیفیت ندارن، گفتن بی خیال. تو فقط بزار . ما هم گفتیم : سمعا و طاعتا
ما تک درختیا:
ما خیلی میخندیدیم... اونقدر که همه جای صورت و شکممون درد میگرفت. در آخر همدیگه را قسم میدادیم که دست از مسخره بازی بر دارند.
البته حالا هم که برف اومده و نمیشه بریم کوه زیر تک درخت، باغ میریم داخل خونه باغی ولی تک درخت یه چیز دیگس
هر روز که از خونه میاییم بیرون چشممون میوفته بهش و ... آخه شهرمون داخل کوهستان و طبیعته
بزرگ که می شویم ، غصه ها زودتر از ما قد می کشند ،
دردها نیز !!!!!!!!!
غافل از این که لبخند هارا ،
در آلبوم کودکی جا گذاشتیم....
حیف........
فراق تک درخت جانم را گرفته
تب هجران توانم را گرفته
نه تاب درد گفتن دارم ای دل
که گویی غم زبانم را گرفته
ای تک درخت
از اون روز های خوش عمرمون فقط من صدای تورو می شنوم
خوشم باهمین لحظه های خوشی که عطر هوای تورو می شنوم
ای خدا تبرم کو؟ ای خدا گونی کار کو؟ ای خدا اون سیخ ها و لامپ های پر نور کو؟
موتورم خیلی وقته داره گرد میخوره .ای خدا سوییچ و کارت سوختم کو؟
ای خدا اون پتوی سوراخ سوراخ کو ؟
ای خدا.....
وقتی ارتفاع برف را میبینم با خودم میگم دیگه این برفها آب میشه؟ مثل اینکه تا حالا تو این منطقه نبودم!!!
ولی نه.... این عکسها را که میبینم به خودم میگم:
یوسف گمگشته باز آید ......
ای خدا تا کی باید از غم هجران بگیم!!!!!
بهار نزدیک است ای بهار تک درخت
زمستان در حال گذر است و بهار طبیعت در راه
و هنوز جانها ی یخ بسته دلمان در انتظار آفتابت