بالاخره حسین هم رفت قاطی مرغ ها
بزن به افتخارش اون دست قشنگه را
هههوووووووووو دست و سوت و هورررررااااااااا
ما خیلی وقت پیش شیرینی این ازدواج را خورده بودیم
یه روز 100 هزار تومن گذاشتیم رو دستش و یه کباب تو باغ دایی سعید پیاده شد
ولی هر وقت میخواست بره برا عقد یه مشکلی پیش میومد و ...
بالاخره به مناسبت ولادت با سعادت پیامبر مهربانی ها حضرت محمد مصطفی(ص)
در شهر قم در جوار حرم مطهر حضرت معصومه(س) عقد کردن و
الآن هم رفته زنجان خونه خانومش...رفته صفا سیتی
گوشیش را هم خاموش کرده...حاج حسین بابا گوشیت را روشن کن
البته حق هم داره بعد از این همه مدت تلاش و دوندگی بالاخره به عشقش رسید...
ایشالا که به برکت ولادت پیامبر اکرم(ص) و نزدیکی به حضرت معصومه(س)
زندگی سراسر شادی و لبریز از عشق و سرشار از موفقیت داشته باشی حسین جون
مبارک باشه... ایشالا به پای هم پیر بشید ایشالا...مبارکه
کلکلکلکلکلکلکلکلکلکلکللکلکلکلکلکلکلکلکلکککلکل
ولی خوشم اومد ازت بالاخره کار خودت را کردی...
سفت پاش واستادیا..ایول ایول..
درضمن سلام گرمی به خانم محترم و خانواده جدید برسونید..
بابا حمید را هم از طرف ما ببوس...
خیلی دوستت دارم حسین...
بچه های تک درخت سلام میرسونن