سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1-هخامنش: 



2-چئیش پئیش :

3-کورش یکم :

4-کمبوجیه یکم:

 

 



5-کوروش بزرگ :

6-کمبوجیه: 

7-بردیای دروغین (گئومات مغ) :

8-داریوش بزرگ :

9-خشایارشا:

 

10-اردشیر یکم:


 

11-خشایارشای دوم :



12-سغدیانوس :

13-داریوش دوم :

14-اردشیر دوم :

15-اردشیر سوم :

16-ارسس :

17-داریوش سوم :

 

لازم به ذکر است که عبارت نام «هخامنشیان» پس از به سلطنت رسیدن کوروش بزرگ بیان شد.







تاریخ : جمعه 94/4/26 | 2:47 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()

شباهت افتخار آمیز...

هر چیمون به درد نخوره تاریخ تولدمون به درد بخوره

باند تک درخت

باند تک درخت






تاریخ : سه شنبه 94/4/23 | 9:11 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()

آقا جان ما تک درختیا 

برای فرجت دعا می کنیم..

میدانیم فقط دعا کافی نیست

ولی...

باز دعا می کنیم....

باند تک درخت






تاریخ : سه شنبه 94/4/23 | 4:59 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()

مرد که گریه میکنه
کوه که غصه میخوره
یعنی هنوزم عاشقه
یعنی دلش خیلی پُره

 

آدم که زخم قلبو با
نمک دوا نمیکنه

عشقشو توی خلوتش
شما صدا نمیکنه
وقتی تو غمگینی
خیلی غم انگیزم
همدرد پاییزم ، همراه این برگا ، اشکامو میریزم
اشکامو میریزم..
شبیهته هرکی که زیر باروونه
شدم یه دیوونه ، که از تو میخونه، دلم زمستونه
دلم زمستونه..

  ???

بگو به هردوتای ما یه فرصته دیگه برای زندگی میدی
بگو که حال و روز این صدای خسته ی گرفتمو تو فهمیدی
تورو خدا نگو دلت یه عالمه از اینکه عاشقه پشیمونه
بگو که زخم رو دلم کنار تو همیشه تا ابد نمیمونه

وقتی تو غمگینی
خیلی غم انگیزم
همدرد پاییزم ، همراه این برگا ، اشکامو میریزم
اشکامو میریزم..
شبیهته هرکی که زیر باروونه
شدم یه دیوونه ، که از تو میخونه، دلم زمستونه
دلم زمستونه..

 Edit by : texahang






تاریخ : جمعه 94/4/19 | 12:7 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()

خدایا همیشه نگاهمان کرده ای

خدایا به حق بندگان پاک درگاهت

خدایا به حق مولایم علی(ع)...

خدایا به حق پیرهن مشکی عزاداران امیرالمومنین(ع)

تو این شب ها دست های خالی ما تک درختی ها را بگیر، 

باند تک درخت


میدونیم خیلی خطاکاریم، ولی از کرم و بزرگی تو هم خبر داریم...

به قول دکتر شریعتی:

با تمام وجودمان گناه کردیم، و در تکرار آن اصرار کردیم، 

اما نه نعمتت را از ما گرفتی و نه گناهمان را افشا کردی...

اگر اطاعتت کنیم چه خواهی کرد؟

خدایا تک درختی ها را دریاب که شدیدا نیاز به نگاهت دارند.

همونطور که خودتم میدونی تو این شب ها خیلی برنامه داشتیم ..

ولی همه کارهامونو تعطیل کردیم و اومدیم در خونه تو و دستمان را با تمام وجود بلند کردیم..

چون اعتقاد داریم خالی برنمی گرده...

خدایا از مهمترین خواسته هامون اینه:

روز به روز بر صفا و صمیمیت و رفاقت تک درختی ها بیفزا..

آمین یا رب العالمین..






تاریخ : دوشنبه 94/4/15 | 6:18 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()






تاریخ : جمعه 94/4/12 | 7:2 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()

سلام سلام سلام

عرض ادب و احترام و

همچنین آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه دوستان را دارم

 اول از خدمت همه دوستان معذرت خواهی می کنم که سفرنامه مون را با تاخیر زیاد میذارم چون درسهامون خیلی بود و فرصت نشد

ما تک درختی ها در نوروز دسته جمعی یه مسافرت رفتیم که سفرنامه شو میذارم خدمتتون...البته قبلا یه چیزایی گذاشتیم ولی خب سفرنامه نبود....

باند تک درخت

جاتون خالی دوستان خیلی خوش گذشت...

جونم براتون بگه:

بعد از اینکه تصمیم گرفتیم بریم مسافرت، بچه هایی که متاهل بودن رفتن با خانواده صحبت کردن و اوکی را گرفتن و اومدیم همه مغازه محسن و اول مواد غداییمون را مهیا کردیم، دو تا حمزه ها رفتن برای تهیه گوشت و جیگر، من و محمد هم رفتیم برای تهیه نون و جوجه و بنزین...خلاصه هر کسی مسئول کاری شد...

باند تک درخت

بعد ظهر بود که با مهدی و حمزه و محمد رفتیم گاز بزنیم..چون ماشین محمد هم بنزین می سوزوند و هم گاز      LPG گاز را هم باید ببریم خارج شهر بزنیم و ما هم رفتیم سر خروجی تونل چشمه لنگان که خیلی جای با حالی هم هست و بنزین را زدیم و اتفاقا اونجا عروسی هم بود که جای دوستان خالی به فیض اکمل هم رسیدیم..

باند تک درخت

قرار شد هر کسی یه سری خرت وپرت برداره و صبح حرکت کنیم...

آقا ساعت 7 صبح همه آماده بودن و حرکت کردیم.

 

باند تک درخت

مقصد اولمون محلات بود..در استان مرکزی... جاتون خالی یه آب تنی در استخر آب گرم محلات کردیم. همانطور که میدونید آب گرم طبیعی دارای یه سری گاز های است که روی بعضی از ما تاثیر گذاشته بود و نزدیک بود تونجا آللا شیم..

 

خلاصه از اونجا زدیم بیرون و چند کیلیومتر اونورتر محلات، یه جای با صفا پیدا کردیم و ناهار را جاتون خالی زدیم...یکی چوب خورد می کرد یکی وسایل ناهار را می آورد یکی آب برا چایی و ... یکی هم ناهار را آماده می کرد...

باند تک درخت

باند تک درخت

چون قرار نبود زیاد بمونیم اونجا ناهار اونروز را ن کنسرو ماهی و لوبیا با قارچ و فلفل زدیم..

 

 بعد هم چوب شکستیم برا بقیه راهمون...

باند تک درخت

باند تک درخت

 

بعد حرکت کردیم به سمت قم...

بین راه یک آب انار فروشی هم پیدا کردیم که یه حال اساسی بهمون داد و دو تا بطری آب انار بهمون داد گفت بچه ها با حالی هستید ازتون خوشم اومد..ببرید تو راه بزنید روشن شید...ما فقط وایستاده بودیم که ازش آدرس بپرسیم، ولی چشممون لواشک هاشو گرفت و ازش خرید هم کردیم و اون هم بهمون آب انار داد...


تا اینکه در مسیر قم رسیدیم به امامزاده عبدالله...جای دوستان خالی یه زیارت کردیم...

باند تک درخت

بعد از زیارت ، رفتیم که بریم دست به آب که یه اتفاقاتی رخ داد که اینجا جایز نیست بگم ولی خود تک درختی ها می دونن چی شد... خیلی خنده دار و مسخره بود، از بس خندیدیم دلمون درد گرفته بود ههههه خخخخخ...بعد هم یه چایی خوردیم و به حرکت ادامه دادیم...

 

تا اینکه رسیدیم به شهر مقدس قم...


باند تک درخت

اول از همه رفتیم به زیارت حضرت فاطمه معصومه(س)..در مسیر حرم یه بستنی فروشی دیدیم که از جاتون خالی با بستنیهاش شاریمون کرد و رفتیم زیارت....

 

باند تک درخت

دم در حرم گفتیم بچه ها ما الانداریم از درب 3 وارد میشیم اگر همدیگر را گم کردیم تا یک ساعت دیگه همه اینجا باشیم..اوکی؟ همه گفتن اوکی..

رفتیم داخل جاتون خالی زیارت کردیم و اومدیم، هر چی وایستادیم مجید نیومد زنگش زدیم کجایی؟ گفت من درب 8 هستم، گفتیم فلان فلان شده اونجا برا چی رفتی؟ گفت دیگه شده.بیایید اینجا بعد میریم...

باند تک درخت

     رفتیم مجید را برداشتیم و رفتیم یه گشتی در خیابونهای قم زدیم و قرار بود ن بچه ها را ببرم یه جایی که به فیض برسن ولی خوردیم به درب بسته...چون اون چیزی که میخواستیم اونجا نبود...چارمردون منطورمه

 

باند تک درخت

بعد حرکت کردیم به سمت جمکران...

من شبهای جمکران را خیلی دوست دارم، از قضا شب اونجا موندیم و اتفاقا یه شب به یاد ماندنی شد...

باند تک درخت

باند تک درخت

بعد از نماز و دعا و مناجات در مسجد جمکران داخل پارک جمکران مستقر شدیم...اونجا بود که با فروردین آشنا شدیم...بچه های تک درخت میدونن چی میگم..

مجید نمیدونم چرا اونشب یه کم نامیزون شده بود و دلش درد گرفته بود ولی از بس خندیدیم دلش هم خوب شد..

مشغول گفت و گوی دوستانه شدیم و حمزه جوجه ها رو سیخ گرفت و مهدی هم رفت زغالو را ردیف کرد و خلاصه زدیم تو گوش شام...خیلی خوب شده بود جاتون خالی...


باند تک درخت

آخرای شب بود یکی دوساعت هم خوابیدیم و صبح زود حرکت کردیم به سمت کاشان...

تا به کاشان رسیدیم یه بارون وحشتناکی شروع شد... کاشان زیاد بارندگی نمیشه ولی از برکت قدم تک درختی ها بارون شروع شد


اول از همه رفتیم باغ فین و حمام فین را دیدیم... بعد هم رفتیم حمام را دیدیم...محل کشته شدن امیر کبیر...قضایایی پیش اومد که اینجا مجال گفتنش نیست..

باند تک درخت

باند تک درخت

باند تک درخت

بعد خوردیم به ظهر و ناهار را قرار بود در پارک بزرگ کاشان بخوریم که بارون اجازه نداد و مجبور شدیم در یک ساختمون نیمه کاره اطراق کنیم برای ناهار...

باند تک درخت

بعد از ناهار حرکت کردیم به سمت نیاسر...از ساختمون که زدیم بیرون بارون بند اومد، مثل اینکه فقط می خواست ناهار ما را خراب کنه ولی موفق نشد چون تک درختی ها در هر شرایطی اسباب خوشگذرونی خودشونو جور می کنن، اتفاقا تو اون ساختمکون هم خیلی حال داد..

 

تا اینکه رسیدیم به نیاسر، اول از همه رفتیم سراغ ترشی فروشی ها...

 

تست هم که رایگان بود و ما هم که عاشق ترشی...جاتون خالی چندین نوع شیرینی و عرقیجات و مسخطی را تست کردیم و

آخر هم فقط محسن خیلی خیلی خرید کرد که اونم قضیه داره و باید دلیلشو از خودش بپرسیم ههههههه.. حمزه هم یک سری اسباب بازی خرید برا سپهر بابا...

باند تک درخت

باند تک درخت

بعد هم آبشار نیاسر را دیدیم که خیلی با صفا بود، واقعا فضای خیلی خوبی بود...من که مریض شده بودم دیگه...تک درختی ها میدونن دلیل مریضی من چی بود...

باند تک درخت

شب را در نیاسر موندیم که واقعا یه شب به یاد ماندنی بود...

و صبح زود حرکت کردیم به سمت سرچشمه خوانسار...شهر خوانسار خیلی شهر خوب و دیدنیه..

 

اولین چیزی که نطر شما را به خودش جلب می کنه درخت های گردوی فراوان و کهن ساله...شهر قدیمی خوانسار را به گردوهای بزرگ و عسل معروفش می شناسن...عسل خوانسار معروفه...

باند تک درخت

بعد از گذر از خوانسار یکی  دو تا از بچه ها براشون کار یهویی پیش اومد که دیگه مجبور شدیم برگردیم فریدونشهر...

اومدیم سر گردنه خوانسار حساب کتاب کردیم و دیگه برگشتیم فریدونشهر...

تو مسافرت از چیزی فروگذار نکردیم، چه خوردنی، چه خریدنی، بعد به نظرتون چندی خرجمون شده باشه خوبه؟

 

 

فقط و فقط نفری 60 هزار تومن...

باند تک درخت

بعد هم قرار گذاشتیم نوروز سال بعد به یاری خداهمه با هم باز بریم مسافرت ولی اینبار به سمت شیراز و جنوب...

ان شاءالله...

از توجهتون صمیمانه تشکر می کنم دوستان...

فعلا یا علی...






تاریخ : پنج شنبه 94/4/11 | 12:2 صبح | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()

سلام دوستان، عرض ادب

دیشب با خبر شدم که بالاخره سپهر بابا اومد...

شنیدم که حمزه هم بابا شد..

یکی دیگه از اعضای باند تک درخت هم به سلامتی بابا شد

تبرییییییییک، من از طرف خودم و همه بچه های باند تک درخت بهش تبریک میگم و ان شاءالله که قدمش خیر باشه براش

حمزه مدتی بود که این جمله سپهر بابا سپهر بابا شده بود ورد زبونش...خیلی خوشحال بود

حتما حالا خوشحال تر هم شده...شب جمعه جای دوستان خالی قراره بریم تک درخت به صرف شام 

قراره حمزه همه بچه ها را مهمون کنه...

فعلا از خدمتتون مرخص میشم تا بعد

این دو تا عکس حمزه را میذارم تا در اولین فرصت عکس پسرشا هم میذارم براتون(عکس سپهر)

التماس دعا ، یا حق

 

باند تک درخت

باند تک درخت






تاریخ : سه شنبه 94/4/9 | 3:31 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()

پروردگارا تک درختیا ما را دریاب مثل همیشه...

باند تک درخت

باند تک درخت






تاریخ : سه شنبه 94/4/9 | 3:1 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()

دلم برا اسبمون و موترم تنگ شده

باند تک درخت

باند تک درخت






تاریخ : جمعه 94/4/5 | 3:55 عصر | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()
       

.: Weblog Themes By BlackSkin :.